مودرا در زبان سانسکریت به معنای مهر و موم بوده، اما در کل واژهای سمبلیک است. سمبلیک بودن واژۀ مودرا موجب میشود تا ما در هر جا، مودراهای متفاوتی داشته باشیم.گاهی اثر انجامدادن بعضی از مودراها درکل بدن محسوس است. در این حالتها از دستان و انگشتان بیشتر از سایر اندامها استفاده میشود. مودرا در پیکرنگاری و اعمال روحانی مذاهب هندی و آیین چینی به عنوان "حرکات و اشارات معنوی" و "مهرتأیید و صحت" نیز به کارگرفته میشود.مودراها با دست، بازو و بالا تنه انجام میشودانواع متعددی از کونگ فو، منطبق با وضعیتها و حالات مودراها میباشند. در مراسم عبادی تانتریک از ۱۰۸حرکت مودرا بهطور منظم استفاده میشود. حرکات مودرا هم چنین در رقص کلاسیک هندی نیز جایگاه ویژهای دارد؛ بهطوری که در یکی بیش از ۲۰۰ و در دیگری بیش از ۲۵۰ حرکت مودرا مورد استفاده قرار میگیرد.
قیمت ایزوگام درامامت پخش ونصب ایزوگام وقیرگونی وآسفالت کاری درامامت09102733814چشمان تو
عکس کتاب شیرمردی از تبار نیکان"حسرت" در لغت به معنای آشکار شدن و انکشاف است. گفته شده است؛ در قیامت، حقایق و اسرار روشن میشود: "روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود"، و به همین دلیل آنرا روز حسرت خواندهاندزیرا هر انچه که در دل و نهان داشتیم در برون آشکار میشودو ظاهر و باطن یکسان میگردد .حسرت به معنای دریغ، افسوس ، تأسف و غصه خوردن از چیزی است که از دست رفته و پشیمانی از آن است.پس حسرت حالت دریغ و افسوس است از عملی که انجام شده و نتایجی ،بجز نتایج مورد نظر و یا پیش بینی شده ،برای ما داشته است .اما حسرت در جایی مورد استفاده دارد که امکان جبران و یا رفع ضرروزیان نباشد و مهلت انجامانبه سر امده باشد .مثل از دست دادن تندرستی و قدر انرا ندانستن،ندانستن قدر مهربانی و کینه توزی و....اما اگر بتوان با استفاده از نتایج نسبت به اصلاح عملکرد خود اقدام نموده و خسارت را جبران کرد از لفظ حسرت استفاده نمیشود. حسر عبارت است از کنار زدن لباس از هر چیزی که ملبس به آن است، گفته میشود: حسرت عن الذراع : یعنی آستین را از ذراع بالا زدم و حاسر کسی را گویند که زره بر تن و کلاه جنگی بر سر نداشته باشد، و محسرة به معنای جاروب است تا آنجا که میگویدخسته و فرسوده را هم که حاسر میخوانند برای این است که اندازه توانائیش برای دیگران معلوم شده و حسرت به معنای اندوه و ندامت بر امری است که فوت شده باشد، و ارتباط این معنا با معنای کشف از این راه است که گوید شخص اندوهناک برایش کشف شده و پی برده به جهلی که او را وادار نمود به ارتکاب کاری که مرتکب شده، و یا از این راه است که قوایش از فرط اندوه و ندامت بر ما فات منحسر (ضعیف) شده و یا از تدارک آن دچار حسر (خستگی) گشته است
عکس کتاب شیرمردی از تبار نیکانگیسوان باران را نوازش میکنم و پای ابهام چشمان تو بال میگشایم در سفر به وادی حیرت..به انجا که واژهها جان میگیرند..عاشقی رنگ چشمان تو میشود ..ساز با نگاه تو مینوازد ،دلتنگیهای بی پایانش را،مستی از بوسهی لبان تو میچکد، پای جام تهی لبان من ،و زیبایی ،در رقص گام برداشتنت، به سرزمین نگاه سفر میکند .کلمهها همچون نقابهایی که فرو میریزند میتوان لطافت را در نفسهای تو ،نفس کشید و پای ملاحت حضورت ،پرواز کرد تا بیکرانههای خیال ..کلامها،پلی برای بیان دل است در محدودیت حروف..حروف که میسوزند، در تب هماغوشی من با خورشید بودن تو...من میمانم و معنایی که نوشیدن هر قطره اش ،عطشی در اشتیاق قطرههای دیگر است ...تکراری تیست که طعم هر لحظه ،تولد در طراوت و تازگی است ..گیسوان باران را نوازش میکنم ..اسمان دلم ابری است ...خاطری مانده در قاب نگاه..چشمانی زل زده به چشمهی چشمانی در دوردست خیال..بذرهای احساس در عمق خواب دشت دل من...انتظار رود گامهای تو را میکشد در آغوش
رضا۷/۲۶
برای دوست داشتن دنبال دلیلی نباشیم که دوست داشتن و عشق ورزیدن و مهربانی ،یعنی ما خودمان هستیم ،بی نقاب و روتوش و رنگ و لعاب .این روزها شاید ادمها شگفت زده میشوند از اینکه لبخند بزنیم ،مهر بورزیم و دوست داشته باشیم ...ور حالیکه تمام اینها یعنی ما انسان هستیم و عحب عادت کرده ایم به خشم و نفرت و کینه ورزی که گویی این محصولات جهل ،تار و پود ما هستند..بی محابا خودت باش..خودم باشم ..در این خود بودن همه عاشقند
رضا۷/۲۶
تعداد صفحات : 1