ادمها با تنها چیزی که صادق هستند شاید همین گوگل و کروم و...باشد .ما به دروغ به دنبال موضوعی جستجو نمیکنیم یعنی مواردی را بر روی این مونورهای جستجوی اینترنتی ،دنبال میکنیم که اگاهی از انها ،خواست ما وانموضوعات مورد علاقهی ماست و این یعنی یک دستگاه ،صمیمیترین دوست و همراه ما شده و ما حتی یکبار هم به او دروغ نمیگوییم .و او میداند مطلوب ما چیست ،جهان افکار نا چگونه است و به دنبال چه چیری هستیم .یعنی اگر او هوشمند بود ،به راحتی میتوانست ما را شناخته و افکار ما را پیش بینی کند و بداند ما چه انسانی هستیم .کافی است فردی تمام نتایج جستجو ،و رفت و امدهای ما را رصد کند .او براحتی پس از مدتی میتواند ،شخصیت ما را شناخته ،ارزیابی کرده و تصمیمهای ما را پیش بینی کند .او به راحتی میداند که از چه طریقی میتواند در ما نفوذ کرده و ما را کنترل کند .و این نتیجه عملکرد با همین گوشی موبایلی است که در دستان ماست و بااندر حال نگارش هستیم
رضا۷/۱۵
بگو گاهی با نگاهت
گاهی با یک خط شعر
گاهی با یکباره در آغوش کشیدن
و گاه
با یک جمله
دوستت دارم
عاشقانه
من همچون دانهای شکوفا میشوم
در باران نگاه
خورشید احساس تو
رضا۷/۱۳
نماز میشود محراب دلم
از پرگشودن مرغ خیال
به هوای کعبهی آغوش تو
در وضوی جان در چشمهی چشمانت
و من عمری است
بی وقفه در نمازم
قبله ..گرفته مرا سخت در آغوش
رضا۷/۱۳
خانهی تنهایی مرا
راهیست به اسمان پر ستاره..
.درست انجا که پنحره ای
میرساند نکاهم را
به رویش جوانهها و شکوفهها
به رقص برگهای پاییزی
ساز ابر و نتهای باران .
هر شب
پای هجرت خواب از جشمان انتطار
پنجرهای میرساند
چشمان خانهی خاطرات مرا
به اسمان پر ستاره
به درخشش موجهای نورانی دریای شب
به سکوتی که میبرد مرا به خیال
و داغی یک پیاله چایی
در عطر نمناک خاکی که بوسههای باران
هوش را میرباید از سرش.
خانهی تنهایی مرا
پیچکهای دلاویز زیبایی
میرساند به عطر شکفتن
به خواب شاخهای که در تولد جوانه
بیدار شد.
به رخوت مانده در مسیر رودی ارام
به اشتیاق سازی که پری کوچک دریایی
مینوازد در آغوش نرم دو موج
به عطر افشانی پونههای وحشی
به تندی بادی که در آغوشش
نرمیشاخهها خم میشود
ارام.
خانهی خاطرات من
وزن شعری است
که از قافیه عبور کرده
و با ترنم نگاهی کوک میشود
که هر شب
مینشیند لب پنحرهی گشوده
به اسمان شب.
و تا سحر دانه به دانه ستارهها را
میشوید با نگاهش
از غبار اسمان شهر.
و من پای پنجره بیدار میشوم
پای پنجره در خواب میروم
و پای پنحره هر نفس
زندگی را ترانه میخوانم
در نتهای تار پریشان گیسوانت
با نوازش دستهای انتظار.
چشمان تو
پنجرهای است
دل من
خانهای مانده در خاطرات دور
ایستاده در تنهایی اتتطار
رضا۷/۱۳
معرفت واقعی ،ادمیرا از توجه به کثرت وتفاوتها و انفصال رها میکند ،و او را به سمت ،وحدت و اتصال سوق میدهد ،با معرفت است، که ادمیاز موجودیتها به وجود راه یافته و از جداییها به در هم تنیدگیها راه میابد .او در جهان ،به نظارهی خود است و در ایینه ،از تصویر به خویشتن راه یافته و نقش جمال یار را به حیرت است .او از عاشقی و معشوقی عبور کرده ودر وحدت عشق ،تنها و تنها عشقی فروزان است که میدرخشد ونمایان میسازد و روابطش بر اساس ،طیفهای اگاهی است نه کیفیت جسم و نژاد.
دختر ها همه چیز را به هم می گویند،به دختر ها دروغ نگویید.رهایم کن از این قاب پنجرههای بسنه
بذر بودن من هوای روییدن دارد
و رقصیدن در هوای عطر نفسهای تو
شکفتن در بهار نکاهت
و به باران سرانگشتانت
لغزیدن پای خیال.
رهایم کن از این حصار کلام و حروف
مرا از شعر دوری به
سکوت وصال برسان
و بگذار که حروف تنها و تنها
نگاهی باشد از تو
چشمانی از من
و بوسهای به اندازهی یک دیوان
شاعری
رضا۷/۱۲
تعداد صفحات : 1